۳ مطلب با موضوع «تصنیف شبانه» ثبت شده است

سه شنبه, ۴ دی ۱۳۹۷، ۰۱:۴۳ ق.ظ رسول بهشتی
70 سالگی

70 سالگی

خود را به شهر زاد رسانده بود . لبخندِ بخشش کودکی و نوجوانی اش برای عمری جدایی ، پرسه زدن در این روز های پایانی را در شهر دلنشین کرده بود. پیر مرد ندانسته بود که چه سرافکن بزمی انتظارش را می کشید . به محض ورود ، فریاد های کودکی لجوج و وحشی به جانش افتاد و امانش برید . کودک که حال خراب و چشمان مستاصلش دید ، مبهوت جلو آمد . باور نداشت که روزی این چنین ترحم انگیز جلوه کند . آب به چشمانش افتاد و در گوشه ی خرابه ی سردِ  بی مادری خزید.

چند روزی گذشت و  شرافت آبا و اجدادیش دوباره شامل حالش شده بود .

مشرق باز به مغرب رسیده بود . برخاست . نه درد زانو حس می کرد و نه خس خس سینه آزارش می داد . عده ای کفش هایشان را به قصد خروج جفت می کردند که وارد شد . مرد قدیس شهر از صف عقب برخاست و جلوتر از دیگران نشست . پیر مرد آرام به ستونی تکیه داد و نشست .

صفحه بیست و یکم  بسم الله الرحمن الرحیم

تحریرهای حزن انگیز مرد قدیس به عظمت سکوت حرف های بلعیده شده اش ، دیوار های مسجد را به سان شیشه ای شفاف ، خاشع کرده بود . پیرمرد چشمانش را بست و با نوای مرد قدیس به دیدار پدرش ، برادرانش ، همسرش و مادرش رفت که با چشمانی بسته و لبخندی بر لب کودکی اش را نوازش می کرد . سر چرخاند . دختری جوان را دید که با نوسانی آشنا گام برمی داشت و از او دور می شد ؛ ناگهان ایستاد . در وزش تندِ باد چین چادرش ریخت و آرام گرفت . پیر مرد جلو رفت . فریاد های مرد قدیس ، از شهر بیرون می ریخت . پیرمرد هر چه جلوتر می رفت  بیشتر نمی توانست خود را به دختر برساند . فریاد های مرد قدیس از پس پیرمرد به او نزدیک می شد . ناگهان دختر روی برگرداند و در هیبت فریاد های مرد قدیس  ، سراسر " فسیکفیکهم الله" شد و هیچ نماند جز چادری سیاه که در وزش باد بر زمین ساییده می شد.


۰۴ دی ۹۷ ، ۰۱:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رسول بهشتی
سه شنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۵، ۰۲:۰۲ ق.ظ رسول بهشتی
شدت خواستن

شدت خواستن

داستان از سرحدات نفسانیت بود

سرحدات عرف ها و قواعد روزگار را نیز به آن می توان اضافه کرد . رضایت و قبول این عرف ها هم چیزی کم از پیروی از نفس نیست . توسعه ی روح زمانی اتفاق افتاد که حد و مرز خصایص و اوصاف عرفی انسانی به چالش کشیده شد . محبت پدرانه ابراهیم و صبر ایوب و صد البته هر آنچه که در کربلا و عاشورا برای اصحاب عشق اتفاق افتاد را هم به آن اضافه می توان کرد . همه و همه نهایت اوصاف و خصایص را برملا ساختند .

توسعه ی روح تا قبض روح.

حال دریابید چنین انسانی چه بر سر عرف ها و قواعد می آورد .

حال از چنین فردی چه انتظاری دارید ؟ طردش میکنید ؟ البته که به درد زندگی معقول شاید نخورد . اگر به زندگی معقول می اندیشید و برای او مهم هستید با سرعت 150 کیلومتر در ساعت  از کنارش عبور کنید ، سعی کنید برای او چیزی جز شدت خواستنتان باقی نگذارید ، چرا که او مرزهای خواستن را نیز جابجا میکند و چیزی را خواهد خواست که تا به حال نخواسته بود و آن چیز به غایت خواستنی تر ست نقطه 

۲۶ بهمن ۹۵ ، ۰۲:۰۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رسول بهشتی
شنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۴، ۰۷:۵۷ ب.ظ رسول بهشتی
تصنیف شبانه

تصنیف شبانه

نه برای مقام و نه برای دنیا و نه حتی برای هرچیز دنیایی

نه حتی برای پدر و مادر که میشد کسان دیگری باشند و نه برای مردم

فقط برای یافتن حقیقت گام بر می دارم

فقط حقیقت بود که تصمیم گرفت کجا و در چه حالی باشم 

در دامان چه کسانی پا  به دنیا نهم و در دامان چه کسانی راه بپیمایم

این حقیقت بود که برای ما نام منصبی گزید 

پس در مقابل حقیقت چه تفاوت دارد که من رسول باشم یا آندره

و این حقیقت را فقط در زمان استیصال و زمانی که شکست خورده ی 

جدال با مرگ شده ای و راهی جز تسلیم نداری ، می توان جست.

زمانی که به همان صورتی هستیم که در ابتدا بودیم و این لحظه ها را در

خاطر زندگی حقیقت وجودی خویش ثبت کرده ایم و در آن هنگام این خاطره ها را خواهیم دید.

زمانی که دیگر بین من و دیگران نام و منصبی حایل نیست و اصلا نام و منصبی باقی نمی ماند .

و هر چه هست فقط من و حقیقت است .

انگار راز ها بر ملا شده و پرده ها کنار می رود.

و تا آنگاه چه می توان کرد غیر از صبر

...

 

۱۷ بهمن ۹۴ ، ۱۹:۵۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رسول بهشتی